انگیزه و توجه من برای نوشتن مرتب گزارش و یادداشت برداری های روزانه و مرتب از اتفاقات روزمره تا نکاتی که در منابع مختلف میبینم و میخونم، چند ماهی هست که بیشتر شده. حدود 6 ماه گمونم. از اونجایی که با سیستم مغز دوم و
Tiago Forte
آشنا شدم و ابزارهای جدید برای اینکار پیدا کردم.
باید مفصل راجع بهش بنویسم. اما درباره ارزیابی ماهانه در سال های گذشته سعی کردم این کارو به صورت نوشتن در دفتر برنامه ریزی و کم و بیش منظم انجام بدم. اما امسال تصمیم گرفتم که یه نسخه دیجیتال هم داشته باشه و با دوست عزیزم هم قرار گذاشتیم چند عکس رو هر ماه به عنوان هایلایت های ماه در نظر بگیریم و آرشیو کنیم.
این اولین گزارش توسعه فردی منه در فروردین 1404 و به چند بخش تقسیم میشه:
بخش اول) کار و کار و کار
تصمیم گرفتم یه آژانس خدمات دیجیتال مارکتینگ بزنم. بعد از 5-6 سال تجربه فکر میکنم وقتش بود که دیگه کار خودم رو شروع کنم و بتونم به بیزنس های بیشتری کمک کنم. اینجوری که مارکت رو میبینم خیلی از کسب و کارهای کوچکتر هنوز هم اصول و ابتداییات رو رعایت نمیکندد ولی علاقه دارند که تو فضای دیجیتال باشن و میفهمن که یکی از کانال های مهم مارکتینگشون همیناست.
به نظرم هم در بین مخاطبان ایرانی هم در بین مخاطبان بینالمللی لینکدینم میتونم اعلام کنم و امیدوارم که پروژه های خارجی خوبی بگیرم چون در این مدت که بخش Services لینکدین خدماتی رو اضافه کردم، درخواست های زیادی اومده.
هرچند که در یه سال گذشته فقط پست انگلیسی گذاشتم و کانکشنهای ایرانی نزدم ولی خب از قبل هستن و فکر نمیکنم تعدادشون کم باشه.
خب برنامه ای که برای این سایت دارم اینه:
یه لندینگ که سرویس هایی که ارایه میدم رو اعلام کنم:
- Web Analytics
- App/Mobile Marketing
- Marketing Automation
- Performance Marketing
- Funnel optimization + CRO
- Marketing Strategy And Sales Campaigns
البته برای محتوای سایت همچنان تصمیمم قطعی نیست که چی باشه. فکر کردم شاید محتوای انگلیسی رو در مدیوم بذارم بهتر باشه و اینجارو فارسی نگه دارم. اما از طرفی هم میگم شاید همینجا بنویسم بهتر باشه. به هرحال فعلن باید ادامه بدم ببینم چطور پیش میره. شاید با چند نفر هم مشورت کنم و بعد تصمیم قطعی بگیرم.
برای بخش دیگه سایت هم میخوام رزومه ام رو با یه دیزاین حرفه ای بذارم برای جاهایی که اپلای میکنم احیانن.
پس شد سه بخش: سرویسها، بلاگ، رزومه
در کنار این سایت باید یه پیج هم داشته باشم. قبلن
berta_digitalmarketing
رو داشتم و فعالیت خاصی نداشت
از سال 99 احتمالن همون زمانی که تازه فعالیتم رو شروع کرده بودم و یه کارآموز بودم این پیج رو داشتم و چند تا پست بیشتر نداره. دوباره واسه اونم میخواستم تو دوراهی فارسی انگلیسی بیفتم که تو افکارم متوقفش کردم و تصمیم گرفتم اون فارسی باشه.
حالا باید براشون (سایت + پیج) برنامه ریزی کنم و ببینم که چجوری میخواد پیش بره.
بخش دوم) روابط
این که به فکر رابطه با آدم ها باشم و از غار خودم بیرون بیام رو خیلی وقت نیست که کشف کردم شاید 3 سال بشه. اما براش برنامه خاصی هم نداشتم و اقدامی هم نمیکردم. فقط میدونستم که خوبه و باید دایره ارتباطاتم رو گسترش بدم و اینکه هرکسی از میانگین 5 نفر اطرافش فراتر نمیره.
امسال اما یه هدف مشخص گذاشتم که هر ماه حداقل 5 آدم جدید ببینم. مهم نیست در چه زمینه ای باشه. به هر حال یه ربطی باهم داشته باشیم و یه زمینه مشترکی پیدا بشه. این آدما رو هم از سوشال مدیا و ایونت های آنلاین میشه پیدا کرد هم از دورهمی های حضوری و فیزیکی و جاهای مختلف.
این ماه هلی هندسی، پادکستر هلی تاک و کوچ توسعه فردی و طراح پلنر هلی، که منم امسال 5 مین دفتربرنامه ریزیم رو ازش گرفتم و تو سالگذشته هم فکر کنم دوبار خوابش رو دیدم، یه گروه تلگرامی زده که بچه هایی که دفتر رو تهیه کردن و هدفمند میخوان پیش برن بتونن از هم سوال کنن و با هم پیش برن و فعالیت های مشترک و انگیزه بخش انجام بدن. من اونجا فعال بودم و سعی میکردم به سوال های بچه ها، اونایی که میتونستم، جواب بدم و پیشنهاداتی هم برای گروه و فعالیت های پیش رو از جمله برگزاری ایونت حضوری یا گروه کتابخوانی بدم.
به خود هلی هم این پیشنهاد رو دادم اما ندیده بود تازمانیکه تو گروه مطرح کردم و اشاره به سابقه همکاری خوبی که در سال 1401 داشتیم، زمانیکه من در خانه سرمایه بودم و ما اسپانسر چالش مالی هلی تاک شدیم و یه وبینار رایگان هم براشون برگزار کردیم به علاوه جایزه های جذابی که به شرکت کننده های چالش دادیم. برای من که تجربه و خاطره خیلی خوبی بود و اونا هم خوشحال راضی بودن. همچنین مخاطبان.
بعدش که هلی دید در گروه مطرح کردم اومد و جوابم رو داد . گفت از بکگراندت بگو شاید بتونیم به تیم اضافه ات کنیم. منم که خیلی خوشحال شدم از بکگراندم براش گفتم و قرارشد تا پایان کمپین دفتر برنامه ریزی صبر کنم و بعدش باهاش ویدیو کال داشته باشم تا بیشتر زمینه همکاری مشترک پیدا کنیم و ببینیم چی میشه.
در همین راستا چند روز قبلش تو گروه اعلام کرده بودم که من دارم میرم باغ ایرانی و فصل لاله هاست و اگه کسی دوست داره بیاد همدیگه رو ببینیم. 3 نفری اعلام علاقه مندی کردند ولی در نهایت یکیشون اومد. دختر مهربون و خوبی بود. باغ ایرانی خیلی شلوغ بود ولی بسیار زیبا بود. اولین باری بود که به اونجا میرفتم و یه دوست دیگه هم باهام بود. بعد از اینکه یه دوری زدیم و چندتا عکس هم گرفتیم یه طوفان شد و هرچی خاک و برگ بود اومد رو سر و کله مون. بعد از یکی دو ساعت بالاخره فایزه هم اومد و یه کمی گشتیم دوباره و یه نیمکت پیدا کردیم نشستیم و هرچی منتظر شدیم باغ خلوت نشد که یه عکس سه تایی بگیریم. وقتی خورشید غروب کرد دیگه تصمیم گرفتیم بریم یه جایی بشینیم و یه چیزی بخوریم. بعد از بررسی جاهای مختلف و طی یک مسیر غلط که من بردمشون- داشتیم از باشگاه انقلاب سر در میاوردیم که جهت مسیرمون رو عوض کردیم. 🙂 رسیدیم به میدون ونک و در نهایت رفتیم شیلا و تا ساعت 9:30 اینطورا نشستیم و از هر دری سخنی گفتیم. خوبیش این بود که این اولین کسی بود که تصادفی باهاش آشنا شدم و متمم و محمدرضا شعبانعلی رو میشناخت. قرار شد باهم زبان و درس استعدایابی و یادگیری رو پیش ببریم ایشالا از 10 اردیبهشت.
بخش سوم) در ستایش آموختن
داشتم ارزش آفرینی رو میخوندم و فکر میکردم تا آخر فروردین تموم بشه ولی یه سفر پیش اومد و نشد. بخاطر همین تا 10 اردیبهشت طول میکشه.
کتاب کوین کلی رو داشتیم با یه گروه خوب از بچه های متمم پیش میبردیم که تموم شد. برای کتاب بعدی
Thinking Fast and Slow
کتاب معروف دنیل کانمن برنده اقتصاد نوبل، درباره تصمیم گیری. البته که دلم میخواد بخونمش ولی تو رای گیری من بهش رای ندادم چون حجم خیلی زیادی داره و کتاب ها و موضوعات دیگه در اولویت بیشتری بودن. اما خب انتخاب شد و قراره فردا مقدمه رو بخونیم برای جلسه اول.
یه دوره صوتی هم دنبال میکنم که هفته ای یه اپیزود میاد بیرون و واقعن خوبه. هرچند ممکنه ایراداتی بهش وارد باشه و همه چیزهایی که میکه درست نباشه اما به نظرم مفیده و به خیلیا کمک میکنه. جلسه اولش تلفیقی از چند موضوع بود و بحث خوبی رو حول سطوح آگاهی جلو برد. برای من که تکان دهنده بود.
بخش چهارم) الهامات و اکتشافات
دوست دارم در بودجه بندی سالانه منابع زمانی و مالی و … سرفصلی رو برای گشتن و کشف کردن در حوزه های مختلف که قبلن وقتی براشون نذاشتم انجام بدم. میتونه خیلی ساده از سرچ و دیدن و شنیدن چیزهای جدید و هیجان انگیزباشه یا حتا سفر های کوتاه و بلند
برای این بخش در فروردین یه سفر یه روزه رفتم به شیرگاه و همونطورر که حدس میزنید قطاری بود و 5 نفر دیگه رو هم با خودم بردم. چون زیاد از زیبایی های این مسیر شنیده بودم دلم نمیخواست این رو از دست بدم. 5:30 صبح رفتیم و 01:30 بامداد هم برگشتیم. خیلی مناظر زیبایی بود مخصوصن در گذر از پل ورسک که قطار از بین ابرا رد میشد و صحنه رویایی رو میتونستید با جشم های خودتون ببینید. اطراف شیرگاه هم جاهای دیدنی زیادی هست مثل سد لفور و جنگل و آبشارهای اون منطقه. ما رفتیم سد برنجستانک. بسیار زیبا و تمیز بود. خداروشکر شلوغ هم نبود. دیگه تعطیلات تموم شده بود ومیتونستیم بی دغدغه از هوا، مسیر، مناظر لذت ببریم. بوی بهار نارنج تو خیابون آدم رو مست میکرد. یه نم بارون هم میزد و هوا عالی بود. من که دلم نمیخواست دیگه برگردم 🙂 اما چون زندگی سخته و کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم باید برمیگشتیم. با همه حواشی که پیش اومد ما یه خاطره خوش ساختیم و فرداش هم رفتیم باغ ایرانی.
Leave a Reply