گزارش مرداد 1404

همچنان قطعی آب و برق در گرمای طاقت فرسای مرداد تاب و توان تحمل شرایط را دشوار کرده و کیفیت اینترنت هم همچنان عامل دیگری برای درود فرستادن بر روح پرفتوح باعث و بانیان این شرایط را فراهم کرده. تنها خبر خوب اینه که تونستم تمرکزم رو به حالت قبل از جنگ برگردونم و کمی هم از خوندن اخبار مربوط به جنگ احتمالی دوم صرف نظر کردم البته تا حدودی و نه کاملن. چرا که به هر حال داریم اینجا زندگی میکنیم و شرایط همچنان ناپایداره.

بخش اول) کار و کار و کار

سایت عزیزم باید هاستش تمدید میشد که شد و از آلمان به امارات تغییرش دادم بنا به توصیه پشتیبان فنی و یکی دو روز بعد مجدد دیدم قطع شده و فاکتور فرستادند که با پیگیری تیکتی بالاخره درستش کردند و سایت مجدد در دسترس قرار گرفت.

در لینکدین خیلی وقته فعالیتی نکردم و یکی دو تا ایده برای پست گذاشتن داشتم که حوصله اش رو نداشتم و چیزی پیش نرفت. کوتاهی و تنبلی هم بی تاثیر نبود ولی انگیزه چندانی هم نداشتم. این ماه ایشالا بذارم حالا یا همون دو تا ایده رو که یکیش به هوش مصنوعی مربوط میشد و یا ایده های دیگه ای.

پیج هم هیچ فعالیتی نداشت و کما فی السابق خبری نیست که نیست.  برگزاری وبینار رو که فراموش کرده بودم ولی شاید بشه دوباره بهش فکر کرد و بذارم تو لیست کارهای شهریور.

برای اتوماسیون و نیتن هم یه تلاشی کردم اما نتیجه نداد. وقت زیادی براش نذاشتم و نهایت 2 ساعت هم برای دیدن ویدیو و هم برای امتحان کردن و تست کردن ورژن روی سایت. اون که نتیجه نداد و باید برم سراغ نسخه لوکال. نتیجه ندادنش بخاطر
API
بود. چون اکانت رایگان چت‌جی‌پی‌تی همچین امکانی نداره. میخواستم با دیپسیک چک کنم که میره برای نسخه لوکال. البته تازگیا دیدم که چت‌جی‌پی‌تی داره اکانت پلاس خودش رو به قیمت یه دلار میفروشه که شاید اونو بخرم بهتر باشه البته نمیدونم شامل ای.پی.آی هم میشه یا نه.

یه درخواست دیجیتال مارکتر جنرالیست دیدم برای کارهای بین المللی که ایمیل زدم و قرار مصاحبه ست کردیم برای 13 شهریور. یه آگهی هم از یه شرکت خوب بود که میخواستم اپلای کنم ولی سایت باگ داشت و نشد اون موقع و مونده تا الان.

ایده فروش لوازم یوگا هم وقتی داشتم قیمت های عمده چین رو میدیدم و قیمت های فروش اینجا یه چیزایی در ذهنم روشن کرد ولی پیگیری نکردم. ایده زدن چنل یوتیوب هم دوباره بعد از سالها پس از دیدن تصادفی مصاحبه بهراد نیکپور با هادی توکلی در یوتیوب به سرم زده. اون رو هم بررسی دقیقی نکردم البته. باید ابزار های جدید ساخت و ادیت ویدیو رو امتحان کنم.

بخش دوم) در ستایش آموختن

سری یادگیری رو به خوبی پیش بردم و موضوعات و نکات جالب و بسیار مهمی رو دیدم  که میشه به منحنی یادگیری و انواع تکنیک های موثر بر روش های یادگیری مبتنی بر خروجی در واقع

Generative learning

اشاره کرد. انواع منحنی یادگیری برای افراد بسته به موضوع میتونه متفاوت باشه مثلن یادگیری زبان با نرم افزار یا کد نویسی مثل هم نیستن. یکی سریع تره، یکی تدریجی یکی شبیه به منحنی حرف اس. و یکی دیگه هم مسئله محور یعنی تا مسئله جدیدی حل نکنی چیزی یاد نمیگیری مثل ریاضی و برنامه نویسی.

قرار بود مدیریت توجه رو هم شروع کنم که خوشبختانه به پایان هم رسوندم. دوباره تاکیدی بود بر اینکه مولتی تسک انجام ندیم چون مغز همچین توانمندی نداره و فقط با سرعت سوییچ میکنه. مثال بسیار هیجان انگیزش خیار پوست کندن در جلسه با مدیرانه 

تصمیم گیری پیشرفته هم به مدیریت در شرایط ابهام نسیم طالب اضافه شد که هر دو رو تصادفی پیدا کردم و بسیار جالب و کاربردی خواهند بود. میره برای زمانی که وقتش برسه و بتونم بخونمشون.

سیستم های پیچیده داره جلو میره و من هنوز پروژه تفکرسیستمی رو انجام ندادم و دسترسیم به متن  درس ها محدوده. شهریور حتمن باید انجامش بدم تا فاصله ام بیشتر از اینا نشده با درس های این سری مهم و جذاب و کاربردی.

با مثلث تاریک خودشیفته، ماکیاولیست، سایکوپات آشنا شدم و اصل صفر در مدیریت احساسات رو یادگرفتم.

مثلث تاریک میگه غیر از آدم هایی که به شدت درگیر این بیماری ها هستند افراد عادی هم طیفی از این صفات رو دارند که اتفاقن به هم نزدیک هستند و میشه بجای 3 صفت از یه صفت برای اینها استفاده کرد و کاربرد این موضوع هم در بیزنس و رفتار سازمانیه.

اصل صفر هم میگه:

Emotion is Inforamtion.

احساسات و هیجانات، پدیده‌ای بیگانه و اضافی، یا مزاحم ذهن ما نیستند. هیجانات را هم باید به عنوان بخشی از پاسخ بدن (به عنوان یک سیستم بزرگ و پیچیده) در نظر گرفت و پیام‌شان را شنید.

نکته اینه که پاسخ های هیجانی سریعتر، شدیدتر، و ترکیب مجموع گسترده ای از ورودی هاست. یعنی ممکنه بدن چیزی رو زودتر بفهمه و علائمی نشون بده و ما بعد از دیدن علامت ها تازه توجه کنیم چه اتفاقی داره میفته و دلیلش چیه. نکته دوم استعاره بسیار زیبای ارتش و نیروی نظامیه. خشم میتونه بدن رو برای بدن رو برای واکنش های جدی نشون دادن تا حمله و قتل آماده کنه و ترس میتونه نیرو محرکه لازم برای فرار رو فراهم کنه و این مثل یه ارتشه که تحرکات اطراف رو میبینه و منتظر دستور نیروهای سیاسی برای اقدام میمونه تا وظایف خودش رو که همون حفظ بقای ماست انجام بده.

با درک سیورز و سایتش و کتاب های خودش و اونهایی که خونده و توصیه میکنه توسط یکی از کامنت های قدیمی هیوا زیر یکی از پست های 5 سال پیش روزنوشته ها آشنا شدم. فارغ از محتوای ارزشمند درک سیورز و کتاب ها، قالب سایت قدیمیه اما جند تا نکته جالب توجه داشت. یکیش معرفی خودش در 10 ثانیه در صفحه اصلی و لینک به معرفی 10 دقیقه ای به یه جای دیگه

 

عادت نوشتن

در capacities   عزیزم هر روز یه چیزی نوشتم و در مرداد یه تمپلیت برای بررسی هفته و نوشتن گزارش هفتگی ساختم که هفته اول رو هم انجام دادم و چقدر طول کشید! این چیزی بود که سالها میخواستم انجام بدم و براش آلارم هم روی گوشیم گذاشته بودم که هر هفته جمعه ها بدون استثنا ساعت 13:30 ظهر صداش درمیومد و من قطعش میکردم بدون هیچگونه توجهی به اینکه واسه چی اینو گذاشته بودم. عادت گرده بودم به ایگنور کردنش. امسال اما دلم میخواست که جدی تر باشه. حالا که دارم یادداشت های روزانه و ماهانه مینویسم، میتونه یادداشت هفتگی کیفیت کارم رو بهتر کنه هم در پرفورمنس و هم در بررسی ماهیانه که وقت کمتری بگیره. به فصل 6 کتاب تفکر سریع و کند که رسیده بودیم آخر جلسه از بچه ها پرسیده بودم که دوست دارید تا پایان سال چه چیزی به نرم برای شما تبدیل بشه؟ و جواب خودم نوشتن گزارش هفتگی بود وقتی بعدن بهش فکرکردم. اهمیت مرور کردن هم موضوعیه که چندین ساله بهش واقفم و یاداوری هم بهم شده ولی همچنان در انجام دادنش بهانه میارم. ولع چیز های جدیدتر هم هست و به صورت ناخوداگاه مانع از پرداختن به قبلی ها شده. ولی من دیگه تصمیمم رو گرفتم و این گزارش های هفتگی امیدوارم مقدمه ای بشه برای ایجاد عادت مرور کردن برای یادگیری موثرتر و علیه فراموشی.

 

گروه کتابخوانی

چهار جلسه برگزار شد در مرداد. 3 فصل 16، 17 و 18 رو خوندیم و چون پارت دوم کتاب تموم شد یه جلسه هم برای مرور کل پارت دوم گذاشتیم که من اونجا تازه شروع کردم به خلاصه نویسی و بررسی نکات فصل ها و یادداشت کردنشون.

البته وقت زیادی گرفت و بیشتر از چیزی که فکر میکردم طول کشید و من فقط تونستم برای 3 فصل خلاصه و نکاتش رو یادداشت کنم و نوت هام رو بنویسم. البته دیجیتالی این کارو انجام دادم و یه تمپلیت هم برای خلاصه فصل ها درست کردم. 4 بخش داره:
 اول) نکات کلیدی و برداشت نهایی – چیزی که میخوام از این فصل داشته باشم  – رو مینویسم. بعد یه خلاصه خیلی چکیده از دیدگاه نویسنده و مهمترین چیزی که در فصل بهش پرداخته شده. دوم) قسمت هایی که هایلایت صورتی کردم و به نظرم چکیده متن فصله و کامنت های خودم زیر هر هایلایت. سوم) ترمینولوژی اطلاحات خاص و مربوط به موضوع فصل رو مینویسم. و در نهایت در بخش چهارم) کلمات جدید و غیرفعال رو مینویسم برای مرور بعدی و اکتیو شدن در ذهنم ایشالا.

یادم مهم هم نبود که فصل 11 تا 15 رو اینجا یه اثری ازشون گذاشتم و برای 11 و 14 هم خلاصه کاغذی نوشتم. این هم به اهمیت مرور بیشتر اشاره میکنه J بنابراین یه خلاصه هم از فصل های 16 تا 18 میذارم.

بخش سوم) روابط

با دوستان خوبم از کلاس یوگا رفتیم یه کافه گیم  کلی بازی کردیم و خندیدیم و حرف زدیم و یه گروه هم زدیم و تا آخر شب از خاطرات و کتاب ها و چیزهای جالب دیگه حرف زدیم. در کافه یه همکاری هم میتونست شکل بگیره چون آژانس تبلیغات هم داشتند در طبقه بالا و دو سال هست که دارند کار میکنند اما بیشتر فعالیتشون طراحی سایت و تولید محتوا برای پیج هاست و کار مشترکی فعلن برای انجام دادن پیدا نکردیم.

 

بخش چهارم) الهامات و اکتشافات

در یک سازفروشی کالیمبا رو امتحان کردم و چقدر صدای زیبایی داشت. آسونه و یادگرفتنش نیاز به زمان زیادی نداره و در عین حال صدای بسیار دلنشینی داره و دلم میخواد که یاد بگیرم و بتونم باهاش ساز بزنم. کاری که همیشه دوست داشتم اما هیچوقت فرصتش پیش نیومده بود.

دیدن یک سریال در رابطه با بچه ها هم بسیار منو تحت تاثیر قرار میده و فکر میکنم میتونم عمیق تر بهش بپردازم و جا برای فکر کردن داره. بخصوص که یه بچه ماه زیر یکسال هم مهمون ما بود برای یک روز و بسیار خوش اخلاق و ناز بود. به حدی که الان دلم براش تنگ میشه.

سلامتی

بله رفتم یوگا بالاخره. بعد از دیدن چند باشگاه و مربی بالاخره تصمیم گرفتم در یکی از کلاس های یوگا شرکت کنم. رنج سنی افراد 80 درصد بالای 40 ساله و سه تا جوون دیگه تو رنج سنی خودم هستن که یکیشون میخواد امتحان بده و مربی یوگا بشه. گویا قبلن هم میومده و در چند ماهی که نبوده کاهش وزن عجیبی داشته. دو تای دیگه که الان تبدیل به دوستان عزیزم شدند بسیار آماده هستند و بیشتر حرکات رو میتونن به زیبایی انجام بدند. من هم در این یه ماهی که میرم پیشرفت هایی داشتم و حتا یه بار هم توی خونه در زمان قطعی برق مت بنفش عزیزم رو پهن کردم و تمرین کردم که لذتبخش بود. کاری که قبلن انجام نمیدادم به هیچ عنوان و به نظر بسیار سخت میومد 

همچنان فستینگ رو رعایت میکنم و به 16 ساعت و بیشتر هم میرسه. اما تغییر خاصی حاصل نشده 


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *